- پشت کار
- قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
معنی پشت کار - جستجوی لغت در جدول جو
- پشت کار ((پُ))
- پایداری، همت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استاد بنائی که کار او بنا کردن با خشت خام باشد
آهنی مانند شانه که پشت اسب و استر و مانند آنرا خارند و پاکد کنند قشو فرجول کبیجه فرجون
کشتزار، مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن، خشت مال
پشتیبان، پشت وپناه، چیزی یا کسی که دارای پشت وپناه باشد
بدکار، بدکردار
ممارست، سعی، همت، اهتمام
سعی وکوشش در کار، پشت کار
سعی و کوشش در کار، قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری، استقامت و پایداری در پیش بردن امری
کار آمد
شخصی که تشت و آفتابه را نگاهدارد و پاکیزه سازد آفتابه چی
نارون پشه خانه پشه غال
قسمی معلق پریدن کسی که پشت باب ایستاده معلق زند و بر آب آید
پشت مازه
خمیده قامت
تشی سیخول ریکاسه دلدل
قسمت ظهر پای، تیپا لگد، حیز و مخنث. یا آش پشت به پشت دادن، آشی که روز سوم پس از رفتن مسافر پزند و بفقرا و همسایگان دهند
استعمالی است بمعنی بام وسطح بام
پیشه ور صانع صنعت کار صنعتگر: بدو گفت کای گازر پیشه کار، به پیشه روان را پر اندیشه دار، (شا) یکی پیشه کار و دگر کشت و رز یکی آنکه پیمود فرسنگ ومرز. (شا)
چیزی که در آن هفت رنگ به کار رفته باشد، برای مثال باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار / بر چمن گسترده فرشی از پرند هفت کار (ابن یمین - ۵۵۰)
زراعت، حرفۀ زارع، کشت کاری، کشاورزی، کشت و زرع
کاردستی، هر چیزی که با دست ساخته و پرداخته شده باشد، کنایه از همکار و هم دست و دستیار
خادمی که جهت شستن دستها آب می ریزد، نگهبان و متصدی شت خانه
چیزی که دارای هفت رنگ باشد: (بازفراش چمن یعنی نسیم نوبهار برچمن گستردفرشی ازپردهفت کار) (این یمین)
بنّایی که کارش آجر چینی است و پایه و دیوار و سایر قسمت های ساختمان را با آجر می سازد
پیشه ور، پیشه گر
کسی که غوز دارد یا پشتش از پیری خمیده، کوژپشت، خمیده، خمیده قامت
نیک بارانی باران نیک، پرشیری، کرک برآوردن، سختی سرما یا گرما
پشتیبان پشتوان یاریگر